چشمان بیدار کویر، یادواره شهدای والامقام روستای چشام، هشتم محرم الحرام در روستای چشام در میان جمع کثیری از مردم، حضور پررنگ مسئولان شهرستان سبزوار؛ معاونت استاندار و فرماندار شهرستان، نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، امام جمعه بخش داورزن و دیگر مسئولان با استقبال باشکوه اهالی روستای چشام و روستاهای بخش داورزن برگزار گردید.
این مراسم با تلاوت آیات نور در حسینیه روستای چشام آغاز شد و جناب آقای محمدرضا چشمی دبیر ستاد یادواره شهدای ضمن خوش آمدگویی و خیر مقدم به میهمانان عزیز گزارشی از فعالیتهای ستاد ارائه داد.
در ادامه، سردار درچهای سخنران این مراسم طی سخنانی با اشاره به مقام عظیم شهدا در نزد پروردگار تصریح کرد : شهادت ویژه کسانی است برای تعظیم خداوند تمام هستی و دنیای خود را پشت سر گذاشته اند.
وی در این مراسم که اقشار مختلف مردم بسیجیان ، خانواده های معظم شهدا وایثارگران و مسئولان شهرستان و بخش داورزن حضور داشتند با اشاره به هنر شهادت گفت : این نعمت الهی به خانواده ای معظم شهدا هم عطا شده است .
پس از سخنرانی، به مناسبت ایام محرم، مراسم مداحی و مرثیه خوانی سید و سالار شهیدان فضای معنوی مراسم را با یاد سرور شهیدان عالم عطرآگین کرد. در ادامه مراسم تندیسهای مقاومت منقوش به تمثال شهدای این روستا به خانواده های شهدا اهداشد.
در یک سنت شکنی، مسئولان با در دست داشتن تندیس شهدا به سمت خانواده های معظم شهدا رفته و آن را به این خانواده ها اهدا کردند.
در حاشیه این مراسم سینه زنی هیئت های مذهبی این روستا به همراه نوحه خوانی علم برداری و نخل بندی انجام شد و شرکت کنندگان در این مراسم برای ادای احترام و قرائت فاتحه در گلزار شهدا حضور پیدا کردند
همچنین طی مراسمی نمایشگاه «ذبح عظیم» با مضامین عاشورا و بقیع و غرفه چشام شناسی و شهید و شهادت که به صورت زیبایی در حاشیه محل برگزاری مراسم برپا شده بود افتتاح و در معرض دید عموم قرار گرفت .
همچنین در این مراسم ساختمان جدید پایگاه مقاومت بسیج روستا افتتاح شد.
با تشکر از تمامی کسانی که در این مراسم حضور فعال داشتند.
وصیت نامه پاسدار شهید حسن چشمی تاریخ شهادت: 16/12/1366 محل شهادت: سقز
با درود و سلام بیپایان به منجی عالم بشریت و نائب بر حقش امام خمینی، اکنون که این نامه را مینویسم احساس عجیبی دارم که نشئت گرفته از ایمان و اعتقاد قلبیام به پروردگار.
همه چیز برایم معنی خاصی دارد، تجدید وضو ساختهام، از پروردگار میخواهم این بنده حقیر و ذلیلش را که اتکایش فقط با اوست مورد لطف و مرحمت قرار دهد و از گناهانم بگذرد. خدایا تو گفتی " ان تنصرالله ینصرکم و ... " دین مرا یاری کنید تا شما را یاری کنم. من صرفا به دین جا، این محیط معنوی و باصفای جبهه آمدهام و از درگاهت طلب آمرزش و عفو دارم و امید دارم بنده حقیر خود را در ردیف خاص بندگانت قرار دهی. به پدر و مادرم نیز سلام گرمی از سرزمین خونین کردستان عرض میکنم، خدا را شکر کنید که توفیق بزرگی نصیبتان گردیده و من نیز شکرگذارم که زحمات شما را قدردانی میکنم. پدر و مادر عزیزم با زحمات بیوقفه شما بود که من چنین لیاقتی یافتم تا بتوانم سربازی از لشکر صاحبالزمان(عج) باشم. پس شما دین خود را خوب ادا کردهاید و امانتی که خداوند داده بود به پیشگاه مقدسش تقدیم نمودید. پدر و مادر عزیز که فرصت نداشتم تا خدمتگزار شما باشم و زحماتی که در حق من کشیدید جبران نمایم. این را بدانید که پروردگار ذوالجلال خود چنان صبر و اجری به شما عزیزان بدهد که راضی و خشنود شوید.
اما تو ای همسرم این را بدان که به همسران شهدا پیوستی و این امتیاز و شرافت را پیدا نمودی که با خانوادهی معظم شهدا، همنشین شوی ولی تو تنها نیستی که امانتدار خود را فدا کردی، هزاران نفر از زنان عزیزان خود را فدا کردند، در هنگام فراغت یادی از حضرت زینب(ع) نما که چگونه رسالتش را در قبال شهدای کربلا به اتمام رساند. شما سرافراز باشید که شکست واقعی از آن دشمنان است.
در آخر از همگی می خواهم که این بندهی حقیر را هلال نمایید و برایم دعا کنید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
نازم به حسن زین همه اخلاص خداداد / یادش همه دم در دل یاران
چند روزهی عمر گذرا را چه نکو زیست / در دامن مادر گه حسن را چه نگو زاد
این چند صباحی که به دنیای عدم بود / جز خاطرهی خوش به بر جامعه ننهاد
دل ریش شدند مادر و خواهر زفراغش / عمری پدرش زین غم جان کاه بیفتاد
احسن به حسن بود به گفتار و به کردار / غمخوار برادر بود و از پای نیفتاد
سرباز وطن بود به پاس وطن خویش / اندر ره دین هدیه به جانان سر و جان داد
اندر دم نوشیدن آن شهد شهادت / گفتا: سر و جانم به فدای وطنم باد
یک روز مانده به شهادتش با چند تن از همرزمانش برای اصلاح سر و صورت و نیز برای خرید حنا و شیرینی به شهر سقز میروند. در برگشت به پادگان فرمانده پادگان از او میپرسد داستان این خریدها چیست؟ ایشان در جواب فرمانده میگوید امشب میخواهم جشن بگیرم چون قرار است فردا به شهادت برسم.
دست و پای خود را حنا میگیرد و همرزمانش را شیرینی میدهد و فردای آن روز بر اثر حمله هوایی که صورت میگیرد سخت زخمی میشود و با جراحاتی که در بدن دارد درون آمبولانس مینشیند به او میگویند که این آمبولانس مخصوص شهداست و شما را باید در آمبولانس مجروحین قرار دهیم. ولی ایشان نمیپذیریند و با اصرار میگوید که من امروز به شهادت میرسم و مرا با شهدا ببرید. بالاخره ایشان سوار بر آمبولانش شهدا تا پشت خط میآید و در بیمارستان صحرایی بستری میشود. با حمله هوایی دشمن به بیمارستان ایشان با زخم هایی که در سر و پهلویشان ایجاد میشود به درجهی رفیع شهادت که آرزوی دیرینشان است نایل میشوند.
تشکر و قدردانی از خانواده شهید گرانقدر که این اسناد را در اختیار ما قرار دادند.
« ادعونی استجب لکم »
قسمتی از مناجات نامه شهید بهزاد چشمی
خدایا ای آرام بخش دلهای مضطر ای که نتوان تو را وصف نمود
دست این بیپناهان را بگیر.
زنجیرهای گران غفلت و ضلالت بر دلم افتاده و سخت در گمراهی فرو رفتهام. اما اینک
میدانم که جز تو هیچ کس توانایی یاریم را ندارد. چنان مدهوش شدهام که سر از پای
نمیشناسم و ناخودآگاه شیطان مرا بسوی دیگری میکشاند. خدایا اگر من تو را نمیخوانم
، میدانم که تو مرا فراموش نمیکنی. اگر من خویش را از رحمتت دور میسازم تو چنان
مرا در رحمت بیانتهایت غرق میکنی. خدایا دریابم دریابم. خدایا تو خود را به من
بشناسان تا من نجات یابم. خدایا گرههای جهل را از دلم بردار و یقین و علم به خودت
را جایگزین آن فرما. خدایا زبانم را به ذکر خویش پیوسته متحرک بدار و قلبم را به
یاد خویش همیشه زنده و نفسم با یاد خویش و زندان ریاضت و ستم را با یاد خویش معطر
گردان. خدایا راه خواستن حاجت را نیز نمیدانم. قلبم سیاه گشته و اگر اکنون به یاد
تو هستم لطف و مرحمت و بندهنوازی خودت است. خدایا تو به ضعف من بهتر از من آگاهی
و عیبها و گناهان من را بهتر میدانی. خدایا گناهان مرا ببخش و به من نیروی ترک اعمال
ناپسند و زشت را عطا فرما. خدایا درد دلم بسیار و زبان قاصر. تو خود گفتی که مرا
بخوانید اجابتتان میکنم. خدایا نکند که مرا جزو ضالین بسوی آن جهان بکشانی. خدایا
نکند مرا بدون رحمت و بخشش بیپایانت از این جهان پرفریب به سرای باقی هدایت کنی.
خدایا در دل این روسیاه ضعیف را مرهم گذار و او را به نور هدایت خویش منور فرما.
ای رحمان ای رحیم ای ذوالجلال و الاکرام.
کجایید ای شهیدان خدایی بلا جویان دشت کربلایی
کجایید ای بلاجویان عاشق پرندهتر زمرغان هوایی
باز هم شهیدان مایهی برکت و خیری برای پیشرفت و آبادانی روستای چشام شدند در این راستا بزرگان و اهالی علم روستا بر آن شدند تا با برپایی کنگره شهیدان تحولی شگرف در توسعه روستا بردارند با همکاری آحاد مردم و مسئولین محترم منالجمله شورا و دهیار محترم.
در این رابطه میبایست ضمن قدردانی از کلیه کسانی که این همایش را در فکر و اندیشه خود طرح ریزی و برنامه ریزی نمودند تا فیالحال که در شرف برپایی آن باشیم که طرحهای بسیار جالب و خوبی در کنار آن قابل اجرا میباشد.
در آینده نزدیک طرحهای قابل اجرا را باز خواهیم گفت.
در ضمن سایت مستقلی برای روستای چشام در تمام زمینهها (اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... )در دست ساخت داریم که با تکمیل شدن آن اعلام خواهیم نمود.
از تمامی کسانی که طرحهایی منطبق با این عناوین دارند تقاضا داریم تا ما را یاری نمایند.
با آرزوی پیشرفت و آبادانی روستای چشام.