دانش، بالاترین رستگاری است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وب سایت
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

مهمانان امروز :10
مهمانان دیروز :36
کل مهمانان :296089
تعداد کل یاداشته ها : 212
04/4/23
10:2 ص
امکانات وب سایت

چت آنلاین



نیت کنید و اشاره فرمایید


دریافت کد ساعت

..
مشخصات مدیر وب سایت
 
مهدی ربانی خواه[35]
چشام، روستایی است ایستاده بر کرانه کویر سبزوار از توابع بخش داورزن و یکی از چهار روستای بزرگ این بخش دیرینه. با پیشینه‏ای از فرهنگ، ادب و دانش؛ و آمیزه ای از دانایی، دینداری و دردمندی؛ مردمی خونگرم و بافرهنگ و محیطی مصفا و سرسبز. وجود رشته قناتها و باغهای میوه و کشتزارهای سرسبز، کویر را از صورت جغرافیای آن زدوده و ترنم زندگی و شور و سرزندگی را برای مردم به ارمغان آورده است. باشد که پاسش داریم و تداومش بخشیم.

طرح در دست اجرا - کلیک کنین
لوگوی دوستان
 

پیام تسلیت وب سایت چشام به خانواده محترم مرحوم حاج مراد علی مقیسه و خانواده وابسته

مردی زحمتکش و با ایمان بودند

خدایشان بیامرزد


  
  

امسال نیز همچون سالهای گذشته 14بدر چشام نیز پرشورتر و پرصلابت تر از همیشه در میان خیل جمعیت روستاهای مجاور همچون مقیسه، بروغن، شهرآباد، خسروآباد، چوبین و باقرآباد برگزار شد.

14بدر چشام همه ساله در محلی بنام کلام‌آباد(=کمال آباد)برگزار می‌شود. در رابطه با کلام‌آباد گویند که در گذشته قناتی جاری داشته و بسیار سرسبز و محل کشاورزی روستائیان بوده ولی به علت بلایای طبیعی و خشکی قنات مردم این قلعه را ترک کرده و به چشام نقل مکان کرده‌اند.

14بدر چشام به روایت تصویر:


91/1/17::: 10:38 ص
نظر()
  
  

طبق رسوم گذشته و به پاس داشت نیاکان و گذشتگان، مردم اعم از پیر، جوان، نوجوان و کودک همه ساله در این روز میمون، گرداگرد هم در بیرون از روستا در محلی به نام سیزده‌گاه(پشت باغا) جمع می‌شوند و علاوه بر دیدن و احوالپرسی از یکدیگر به کشتی گرفتن می‌پردازند.

در گذشته بدین منوال بوده است که قوچ یا گوساله‌ای را به عنوان جایزه برای فرد قهرمان که می‌توانسته همه یا اکثر کشتی‌گیران را شکست دهد، تعیین می‌کرده‌اند که این، مردم را ترغیب به کشتی گرفتن می‌کرده. اکنون نیز دهیار محترم روستا جوایزی را با مشورت دوستان دست‌اندرکار تهیه می‌کند و به کشتی‌گیرانی که بیشترین امتیاز را می‌گیرند، اهدا می‌کند.

تصویر سیزده قدیم: این تصویر متعلق به سال 1345 خورشیدی است و محل کشتی‌گیری و زورآزمایی باغ آقای رضایی بوده است.

و اما تصویر سیزده امروز:

 


91/1/16::: 11:1 ص
نظر()
  
  

این مسابقات با عنوان جام پاسداشت شهدای چشام  با حضور 9 تیم از روستاهای چشام، شهرآباد، فیض‌آباد و باقرآباد در 2 گروه؛ از روز اول فروردین ماه 91 تا هشتم همین ماه ادامه یافت و در پایان تیم رئال باقرآباد به مقام قهرمانی، تیم لیونل چشام به مقام نایب قهرمانی و تیم شهدای چشام به مقام سومی رسید. تیم اخلاق نیز تیم کانون فرهنگی هنری چشام و داور برتر نیز سیدمجید چشمی معرفی شدند.

گروه اول:  پسران دوست داشتنی باقرآباد، فرهنگیان چشام، لیونل چشام، فیض‌آباد، لاله های کبود چشام.

گروه دوم: رئال باقرآباد – شهدای چشام، کانون فرهنگی هنری چشام، شهرآباد.

جوایز این مسابقات:

دو سوم پول جمع‌آوری شده از مرحله ثبت‌نام تیم‌ها به تیم اول و یک سوم به تیم دوم اختصاص یافت و نیز جوایز تیم سوم و سه داور برتر را نیز سرهنگ دوم پاسدار برادر غلامرضا چشمی متقبل شدند.

 

با تشکر از ابوالفضل چشمی(مسئول تربیت بدنی بسیج چشام) و آقایان: فرزام(داور پیشکسوت)، هادی مقیسه و علیرضا چشمی و تمامی ورزشکاران و کسانیکه در برگزاری این مسابقات همت گماشتند.


91/1/16::: 10:52 ص
نظر()
  
  

تقدیم به وب سایت چشام:

بهار آمد دگر بار از ره و سرمست و خندانیم

لباس غم بدرانیم                    و می نوشیم و نوشانیم

پس از چندی غم و اندوه و سردی و سیاهی و بدی،

آمد بهاران

تا خوش و خندان کند لب های پر اندوه زخمی از گزیدنهای دندان های حیران را!

سلام ای ماه خندان                                ساغی می ریز گل افشان

خوش آمد بر رهت بادا!

عجب کردی،                                          رخ از پرده بدر کردی

قدم بر دیده دنیای دل چرکین خشم آگین نهادی

تا سحر باشی بر این شام سیاه بی وفایی ها!

و تا شاید سلام آن بزرگ بی صدا را پاسخی دادی

که او «ماث» است او از ماست!

....

خداوندا به حق خوبرویان،                   دل بهاران به تو نزدیک؛

دل ما را بهاری کن                                 لب ما را پر از خنده،

سر ما را هوایی کن،                               که برخیزیم ...

جهان پر گشته از زشتی                         نجاتش ده!

و این نوروز                                            -این میراث ما- را برقرارش دار!

و هر کس را که این آئین به پا دارد                     حیات جاودانش ده!

سید مجید چشمی (2/1/91)


91/1/6::: 9:7 ص
نظر()
  
  

مقدمه

جشن سال نو ایرانیان تداومی چند هزار ساله داشته و سرتاسر حیات پرمخاطره‌ی ایران را طی نموده است. به باور ما، در واقع تبلوری است از ایده‌ی سیاسی ایرانی؛ همان ایده­ای که توانسته است در طول سه هزاره با قدرتی شگفت­انگیز یک پیوستگی فرهنگی را در حوزه‌ی تمدن ایرانی حفظ کند. همان ایده­ای که فرهنگ­های بی‌شماری را درون خود جذب کرده و تألیف­هایی تحسین­برانگیز در زمینه­های دینی، سیاسی و اجتماعی ارائه کرده است  .

 

ایرانیان باستان، بر پایه‌ی آموزش‌های دینی، بر این اندیشه بودند که شادی از جلوه‌های نیک اهورایی و همساز با زندگی‌ست. با این نگرش، پیوسته بر آن بودند تا در هر مناسبتی اندوه و سوگواری را از خود دور سازند.

جشن نوروز از برجسته‌ترین و با شکوه‌ترین یادگاری‌های ایرانیان است که سال‌های زیادی را پشت سر گذاشته است و یکی از جشن‌های بسیار کهن جهان به شمار می‌رود.

بیشترین ارزش این جشن را می‌توان در آن دانست که با سپری کردن نشیب و فرازهای فراوان، چون کوهی استوار ایستاده و با روح و احساس مردم این سرزمین چنان سرشته شده است که آن‌ها همه ساله در ژرفای دل و جان و روان خود چشم به راه فرا رسیدن آن هستند و از هفته‌ها قبل، با ایمان و علاقه‌ی سرشتی به پیشبازش می‌روند.

بدین گونه هنگامی که گل، گیاه و سبزه جان تازه می‌گیرند و جهانِ زنده، درفش رنگارنگ زندگی را به شادی می‌افزاید، از سوی دیگر فروغ عشق و امید سراسر آفرینش را فرا می‌گیرد و جنبش، تلاش و کوشش در همه جا و همه چیز دیگر بار جان می‌گیرد. سال نو و جشن نوروز در شروع ماه فروردین با شکوهِ تمام آغاز می‌شود.

پیشینه‌ی نوروز

تقویم ایرانی ظاهرا از قدیمی‌ترین اعصار یعنی پیش از زرتشت با هندوان مشترک بوده است. مری بویس در این باره می­نویسد: در ایران عصر کافران(پیش از زرتشت) گاهشماری مذهبی رواج داشت که ظاهرا قدمت آن به روزگار هندوایرانیان می­رسید. از قرار معلوم هندوان و ایرانیان گاهشماری مذهبی مشترکی داشتند که سال آن 360 روز بوده، از دوازده ماه و هر ماه سی روز.

ایرانیان از قدیمی‌ترین ایام، تمدنی کشاورزی داشتند که دو جشن مهم اعتدال بهاری و پاییزی را برگزار می­کردند. جشن اعتدال پاییزی به ایزد میترا تعلق داشت که ابتدا میتراگان و سپس مهرگان خوانده شد و جشن اعتدال بهاری، نوروز. این دو جشن در کنار شش جشن فصلی یا گاهنباران قرار می­گیرند، اما از این جشن های ششگانه جدا شده و و دارای ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگرند که به خصلت ملی آن‌ها مربوط می­شود. رابطه‌ی میان این دو جشن (نوروز و مهرگان) ساختار چرخه‌ی تفکر سیاسی فرجام‌شناسانه‌ی ایرانی را تأیید می­کند. م موله این دو جشن را دارای ارزش سیاسی و دو مرحله‌ی اساطیری استقرار پادشاهی ایران می­داند. نوروز در مرحله نخست قرار می­گیرد. جمشید شهریار آرمانی است که با بر تخت نشستن خود در نوروز، تأسیس‌کننده‌ی ایده‌ی سیاسی ایرانی به شمار می­آید. سقوط جمشید به دست اژی‌دهاک(ضحاک) حاکمیت ایرانی را از میان می­برد، اما در مرحله‌ی دوم ، فریدون در روز مهرگان بار دیگر آن حاکمیت را برقرار می­سازد.

نوروز بنابر شواهد تاریخی جشنی بوده که به عنوان جشن اعتدال بهاری از بین النهرین به ایران نفوذ کرده است. اما این جشن در ایران بنا بر نیازهای اسطوره­شناسی سیاسی ایرانی بازسازی شده است. در این بازسازی نوروز با دو نقطه اساسی در چرخه‌ی اسطوره­ای ایرانی در رابطه­ای تنگاتنگ قرار می­گیرد. نقطه‌ی آفرینش و نقطه‌ی فرجام. عامل این ارتباط رپیثوین(Rapithwin  ) یا سرور آفتاب نیمروز است. رپیثوین نمادی از حالت آرمانی ابتدایی و فرجامین است.   در عین حال عامل پیوند نوروز به فرجام نیز هست.در اسطوره­شناسی مزدایی فرجام یا دست­یابی انسا­ن­ها به حالت جدایی مطلق دو اصل نیکی و بدی در فرایند فرشکرد یا نوسازی و تطهیر جهان صورت می­گیرد که دارای نشانه­های طبیعی و سیاسی است. رپیثوین تبلوری طبیعی از نزدیکی فرجام است زیرا در هر یک از این سه هزاره به تثبیت هر چه طولانی‌تر خورشید(آتش) در نیمروز می­انجامد.

نتیجه آن که نوروز را باید در واقع تمرینی عمومی از روز فرجام دانست. نوروز در مراسم جانبی خود حتی در خارج از حوزه‌ی سیاسی ایده‌ی آفرینش و فرجام را با مناسک عمومی نوسازی و تطهیر به نمایش می­گذارد: سفره­های هفت سین با رقم هفت گویای هفت امشاسپندان مزدایی­اند که خانواده­ها را بر گرد خود آورده و در دوایری متحدالمرکز، مشروعیت نظام خویشاوندی را بر پایه‌ی اطاعت از پایین به بالا و از پیرامون به مرکز تضمین می­کرده­اند. از این رو نوروز را باید جشنی دانست که همواره سیاسی بوده و سیاسی باقی مانده است و دقیقاً به همین دلیل به معنای واقعی کلمه می‌تواند تبلوری از یک جشن ملی باشد.

منشا و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست اما این جشن، قدمتی سه هزار ساله دارد و قدیمی‌ترین آیین ملی در جهان به شمار می‌رود. در برخی از متون کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متون، کیومرث به‌عنوان پایه‌گذار نوروز معرفی شده است.

به روایت شاهنامه فردوسی، جمشید[1] چهارمین پادشاه پیشدادی است که پس از پدرش، تهمورث، به پادشاهی رسید.   وی پس از دویست سال پادشاهی و ساختن آلات جنگی، جامه، طبقات چهارگانه‌ی جامعه (موبدان، جنگاوران، کشاورزان و پیشه‌وران)، خانه و سرپناه و کاخ و ... دستور داد که تخت مرصعی را در جای بلند گذاشتند و تاج جواهرنشان بر سر نهاد. در آن روز جشنی عظیم برپا کردند و آن را روز را « نوروز » نام نهادند. از آن پس، جشن نوروز همزمان با نو شدن سال و تحول در طبیعت بوده است:

همه کردنی‌ها چو آمد به جای
به فرّ کیانی یکی تخت ساخت
که چون خواستی دیو برداشتی
چو خورشید تابان میان هوا
جهان انجمن شد بر آن تخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
سر سال نو هرمز فوردین
بزرگان به شتدی بیاراستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار

 

ز جای مِهی برتر آورد پای
چه مایه بدو گوهر اندرنِشاخت
ز هامون به گردون برافراشتی
نشسته برو شاه فرمانروا
شگفتی فرومانده از بخت اوی
مر آن روز را روز نو خواندند
برآسوده از رنج تن، دل ز کین
می و جام و رامشگران خواستند
به ما ماند از آن خسروان یادگار

برخی از روایت‌های تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت می‌دهد. بر طبق این روایت‌ها، رواج نوروز در ایران به 538 سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش به بابل بازمی‌گردد. همچنین در برخی از روایت‌ها، از زرتشت به‌عنوان بنیان‌گذار نوروز نام برده شده اما در اوستا نامی از نوروز ذکر نشده است.

کوروش دوم، بنیان‌گذار هخامنشیان، نوروز را در سال 538 قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامه‌هایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکان‌های عمومی و منازل شخصی و بخشش محکومان را اجرا می‌نمود. این آیین‌ها در زمان سایر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار می‌شده است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار می‌شد  .

 

 

البته در سنگ‌نوشته‌های به‌جا مانده از دوران هخامنشیان، به‌طور مستقیم اشاره‌ای به برگزاری نوروز نشده است اما مطالعات بر روی این سنگ‌نوشته‌ها نشان می‌دهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشن‌های نوروز آشنا بوده‌اند، و هخامنشیان نوروز را با شکوه و عظمت جشن می‌گرفته‌اند. در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته می‌شد. در این دوران، جشن‌های متعددی در طول یک سال برگزار می‌شد که مهم‌ترین آن‌ها نوروز و مهرگان بوده است. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دست کم شش روز) طول می‌کشید و به دو دوره‌ی نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم می‌شد. نوروز کوچک یا نوروز عامه پنج روز بود و از اول تا پنجم فروردین گرامی داشته می‌شد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا می‌شد.

با ورود اسلام به ایران هر چند خلفای عرب در آغاز با سیاست­های نژادپرستانه خود تلاش کردند نوروز را به بوته‌ی فراموشی بسپارند اما به سرعت دریافتند که چنین کاری ممکن نیست. خلفای اموی بسیار زودتر از آن چه تصور می­شد و البته به دلایل اقتصادی، نوروز را تجدید کردند تا هدایای نوروزی را به صورت نوعی خراج مضاعف دریافت کنند. آن­ها همچون دوران ساسانی رسم گشودن دفاتر اخذ مالیات‌­ها را به این زمان منتقل کردند. با ورود گسترده‌ی عناصر فرهنگ ایرانی در داخل حوزه‌ی تمدن اسلامی که نخست از طریق عباسیان و سپس از طریق خاندان­های کوچک حاکمان ایرانی انجام گرفت، جشن نوروز به سرعت توانست بار دیگر به عنوان یک محور اسطوره­ای قدرتمند سیاسی که حامل معنای ایرانی بودن باشد تجدید گردد و ترکیبی که میان تعلقات دینی اسلامی و فرهنگ ایرانی پدید آمد، نوروز به جشنی تبدیل شد که درون خود دو عنصر ایرانی-اسلامی را ترکیب نموده و از آن دو، محوری اساسی برای حفظ هویت ملی ساخت که از همین رو این جشن را به یکی از بزرگ­ترین رویدادهای تقویم سالانه کشور و مردم ما مبدل ساخته است.

 

با سپاس

موسی‌الرضا ربانی خواه

 



[1]  . مرکب از جم به معنی پادشاه و شید به معنی نور. بر روی هم به معنی پادشاه روشن.


  
  

شورای ورزشی روستای چشام برگزار می‌کند:

به مناسبت عید باستانی نوروز91  همچون چند سال گذشته، امسال نیز مسابقات فوتسال جام نوروز در محل استادیوم فرهنگی ورزشی روستای چشام برگزار می‌گردد.

به اطلاع ورزش دوستان و ورزشکاران منطقه داورزن به خصوص بلوک پایین منطقه داورزن(روستاهای نامن تا باقرآباد) می‌رساند جهت ثبت نام به آقای علیرضا چشمی مراجعه نموده و یا با شماره 09371853060 تماس حاصل فرمایید.

شرایط تیم‌ها و مسابقه:

•1.       شرایط بازی مشابه با مسابقات فوتسال می‌باشد.

•2.       تعداد بازیکن هر تیم 8 نفر می‌باشد.

•3.       هر تیم بایستی دارای لباس متحد الشکل باشد.

•4.       هزینه پرداختی هر تیم 40000تومان(چهل هزار تومان) می‌باشد.

زمان ثبت نام: از تاریخ 23 اسفندماه 90 لغایت 25 اسفندماه 90 می باشد.

زمان قرعه کشی و زمان بندی مسابقات و شناختن حریفان تیم‌ها، 26 اسفندماه 90 می باشد.

زمان شروع مسابقات از تاریخ 28 اسفندماه 90   لغایت 5 فروردین91 می‌باشد.

**نحوه بازی(حذفی، دوره‌ای و ...) در روز قرعه کشی با حضور نماینده هر تیم مشخص می‌شود.**

 

با تشکر

شورای ورزشی روستای چشام


90/12/23::: 9:40 ص
نظر()
  
  

چندی پیش باخیر شدیم مریم چشمی فرزند محمد علی چشمی(اکبر) هنرجوی استاد گرامی حسین خیرآبادی، نقش بسیار زیبایی از خود برجای گذاشته و همه را به تحسین و ترغیب خود متحیر ساخته. با مراجعه به وب سایت آقای خیرآیادی از تماشای این نقش زیبا و بسیار جالب تعجب نمودیم و برخود لازم دانستیم که وظیفه انعکاس این اثر گرانبها را داشته باشیم.

اثری فاخر

با تشکر از حانواده محترم محمدعلی چشمی


90/12/21::: 7:21 ع
نظر()
  
  

سید عبدالجواد هاشمی فرزند میرزا نصرالله چشمی

میرزا عبدالجواد هاشمی(پدر بزرگ مرحوم ) با پدر میرزا اسماعیل فاریابی برادر بودند و ریاست محل چشام و امورات کشاورزی را عهده‌دار بودند و مالک شش شبانه‌روز آب از دو قنات فاریاب و چشام بودند. حاج میرزا نصرالله پدر هاشمی مردی با زهد و تقوا بوده و در مراسم عاشورای امام حسین(ع) چشام در نقش‌پوش نقش حضرت امام حسین(ع) بودند و لوازمات تعزیه را اداره می‌کردند. حتی در منبر هم همیشه نطق کلامش این بوده که یک آرزو دارم که حاکم درّ نجف باشم تا اینکه مسافرت مکه و عتبات و عالیات را با قاطر انجام می‌دهد و در سفر آخر به مکه، بعد از برگشت به کربلا و نجف، مریض می‌شود و در نجف اشرف به دیار باقی می‌شتابد و ایشان را در همان جا به خاک می‌سپارند. هاشمی، پسر صغیر میرزا نصرالله با پدر میرزا اسماعیل فاریابی که برادر بودند املاک پدر را به ارث می‌برند.

وابستگان مادر میرزا اسماعیل فاریابی یعنی علوی‌ها و سیادتی‌ها که از سرزنده‌های سبزوار هستند به چشام می‌آیند و فاریابی را به عنوان رئیس چشام برمی‌گزینند و املاک را تصرف می‌کند. هاشمی که کسی ندارد مادرش حاج بی‌بی، خواهر حاج میرزا هاشم سبزواری که شخص اول تاجر سبزوار بوده به روستا می‌آید و خواهر(مادر هاشمی) عبدالجواد را به سبزوار می‌برد تا پرستاری ایشان را برعهده بگیرد تا بتواند به مدرسه برود. وقتی درسش تمام می‌شود ایشان را به عنوان حسابدار دفتر تجارتی خود منصوب می‌کند و نام خانوادگی خودش(هاشمی) را برای او برمی‌گزیند و اسم ایشان را در شناسنامه سید عبدالجواد هاشمی می‌گذارد و املاک را هم از فاریابی مطالبه می‌نماید و به اجاره می‌گذارد. آقای هاشمی در تجارت فردی ماهر و کاردان می‌شود به حدی که در اختلاف حساب برخی از تاجران شهر از ایشان برای رفع اختلاف حساب بهره می‌برند. ایشان مادرشان را به ازدواج حاج‌آقای صفاری سبزواری درمی‌آورد.

شخصی به نام فاتح عربی که به قصد زیارت مشهد، به سبزوار می آید و چند روزی را در دیار سربداران سپری می‌کند که به این شهر علاقه‌مند شده و یک شرکت تجاری پنبه(اولین شرکت پنبه سبزوار) در محل سی‌هزار متری تأسیس می‌کند. برای اداره و حسابرسی بر شرکت ایشان از علمای آن زمان سیادتی برهانی جویای شخصی باسواد و با اعتماد و آشنا به امور بنّایی می‌شود که بتواند شرکت را در اختیار این فرد قرار دهد که آقای سیدعبدالجواد هاشمی را معرفی می‌کند تا اینکه آقای فاتح با هاشمی جلسه‌ای تشکیل می‌دهد در اولین برخورد فاتح، هاشمی مورد پسند ایشان قرار می‌گیرد و سند زمین را با سرمایه‌ای هنگفت طبق قرارداد و مقدار حق‌الزحمه‌ی ایشان(هاشمی) طی یک چک به او می‌سپارد و راهی تهران می‌شود. روز بعد هاشمی برای ساختن ساختمان شرکت مشغول به کار می‌شود و برای کمک به چشام می‌آید و سادات را برای کمک به یاری می‌طلبد. بعد از اینکه ساختمان ساخته و افتتاح می‌شود آقای هاشمی، رئیس و حسابرس شرکت می‌شود و تعدادی زیردست هم برای انجام امورات شرکت به کار می‌گیرد ...

بعد از کشتن فاریابی به چشام می‌آید و منزل فعلی را از میرزا حسن می‌خرد و ساکن می‌شود و به امور تعزیه‌داری مشغول می‌شود. حسینیه روستا را با خرید 10 عدد فرش پلاس مجهز می‌کند و چراغ روشنایی برای آن برقرار می‌کند و حقوق بر مرحوم حاج مراد تعیین می‌کند و مراسمات روضه‌خوانی و امورات خادمی را برعهده‌ی ایشان می‌گذارد و تعمیر مسجد را به مرحوم حاج مراد واگذار می‌کند و در عمران آبادانی روستای چشام هر چه در توان  دارد دریغ نمی‌کند. برای تمام سادات  و اشخاصی که صاحب شأن هستند و حتی سادات بروغن حقوق مخفی در نظر می‌گیرد و آنان را دست‌گیری می‌کند. برای مراسم عاشورا اسب‌های گاری‌ها را  از سبزوار برای اسب سواری مراسم تعزیه عاشورا می‌آورد و بعد از اتمام مراسمات به صاحبان اسب‌ها هر چه می خواهند می‌دهد. ایشان در مجالس سوگواری عزاداران را اطعام می‌نمودند...

بدین ترتیب مراحل عمران آبادانی و پیشرفت روستای چشام بعد از آمدن هاشمی به روستا به نحو احسن و کامل انجام می‌شود و کارها و امورات روستا نظم خاصی می‌گیرد. خدایشان بیامرزد.

منبع: حاج محمدرضا ربانی خواه


90/12/18::: 7:17 ع
نظر()
  
  

عباس چشامی، شاعری جوان و موفق از روستای چشام:

حدود سی و هشت سال پیش -صبحی، ظهری یا شبی- از باغ ملکوت، در سرای سپنجی ناسوت، هبوط -یا بخوانید سقوط- کردم.

فرودگاه من ولایت چِشُم - و امروز چشام- بود؛ از قرای سبزوار و در جنوب داورزن. روستایی آفتاب‌سوخته، با مردمی رنج‌کشیده و گرم و سرد کویر چشیده. روستایی دور از چشم شهر و مرکز بخش و اگر این نبود، با جمعیت ساکنی که داشت و دارد و با دلی که ساکنانش به آن بسته‌اند، بی‌شک بیش از این‌ها و پیش‌روتر از این‌ بود.

در زیر آفتاب فراوان آبادی‌ام، با باد و خاک درآمیختم، قد کشیدم، مدرسه رفتم و البته درس نخواندم؛ که تا یاد دارم هوش و حواسم در گرو دلم بود. از همان آغاز شعر و تاریخ و داستان و هر چیزی غیر از درس می‌خواندم و حیران هر رِنگی و آهنگی می‌ماندم و آخر نه شاعر شدم، نه نویسنده، نه خواننده، نه نوازنده.

و امروز یک معلم ساده‌ام؛ دور از وطن، اما نه بی‌یاد آن. و حکایت این دوری و نزدیکی را در حرف حرف کلماتی که گاه بر ورق‌پاره‌های زندگی‌ام نوشته‌ام، خوانده ام.

 به عنوان مثال بیست سال پیش نوشته‌ام:

آی مهمان ماسه‌های کویر                 ای غذاخوار کاسه‌های کویر!
چه کسی گفته کهنه شد فانوس؟    سنگ آمد برهنه شد فانوس؟
خبر آورده آن کلاغ قدیم                     ماندگار است آن چراغ قدیم
مردهای تو مرد آب قنات                  عمرشان متصل به تاب قنات
خوابشان در کنار مزرعه‌ها              دستشان داغدار مزرعه‌ها
سخت بی‌ادعا و بی‌کینه                  و دلی بی‌حصار در سینه
تشنه‌ای و به این قشنگ‌تری          حقاً این‌جور شوخ و شنگ‌تری
ای «
چشام
» ای رفیق                     زنده باشی که زادگاه منی

با تشکر و قدردانی از عباس چشمی


90/12/3::: 6:11 ع
نظر()
  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >