سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که در انتخاب برادران، ارزیابی را مقدّم ندارد، فریب خوردگیْ او را به مصاحبت با بدکاران می کشاند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وب سایت
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

مهمانان امروز :13
مهمانان دیروز :25
کل مهمانان :277418
تعداد کل یاداشته ها : 212
103/1/10
11:43 ص
امکانات وب سایت

چت آنلاین



نیت کنید و اشاره فرمایید


دریافت کد ساعت

..
مشخصات مدیر وب سایت
 
مهدی ربانی خواه[35]
چشام، روستایی است ایستاده بر کرانه کویر سبزوار از توابع بخش داورزن و یکی از چهار روستای بزرگ این بخش دیرینه. با پیشینه‏ای از فرهنگ، ادب و دانش؛ و آمیزه ای از دانایی، دینداری و دردمندی؛ مردمی خونگرم و بافرهنگ و محیطی مصفا و سرسبز. وجود رشته قناتها و باغهای میوه و کشتزارهای سرسبز، کویر را از صورت جغرافیای آن زدوده و ترنم زندگی و شور و سرزندگی را برای مردم به ارمغان آورده است. باشد که پاسش داریم و تداومش بخشیم.

طرح در دست اجرا - کلیک کنین
لوگوی دوستان
 

سید عبدالجواد هاشمی فرزند میرزا نصرالله چشمی

میرزا عبدالجواد هاشمی(پدر بزرگ مرحوم ) با پدر میرزا اسماعیل فاریابی برادر بودند و ریاست محل چشام و امورات کشاورزی را عهده‌دار بودند و مالک شش شبانه‌روز آب از دو قنات فاریاب و چشام بودند. حاج میرزا نصرالله پدر هاشمی مردی با زهد و تقوا بوده و در مراسم عاشورای امام حسین(ع) چشام در نقش‌پوش نقش حضرت امام حسین(ع) بودند و لوازمات تعزیه را اداره می‌کردند. حتی در منبر هم همیشه نطق کلامش این بوده که یک آرزو دارم که حاکم درّ نجف باشم تا اینکه مسافرت مکه و عتبات و عالیات را با قاطر انجام می‌دهد و در سفر آخر به مکه، بعد از برگشت به کربلا و نجف، مریض می‌شود و در نجف اشرف به دیار باقی می‌شتابد و ایشان را در همان جا به خاک می‌سپارند. هاشمی، پسر صغیر میرزا نصرالله با پدر میرزا اسماعیل فاریابی که برادر بودند املاک پدر را به ارث می‌برند.

وابستگان مادر میرزا اسماعیل فاریابی یعنی علوی‌ها و سیادتی‌ها که از سرزنده‌های سبزوار هستند به چشام می‌آیند و فاریابی را به عنوان رئیس چشام برمی‌گزینند و املاک را تصرف می‌کند. هاشمی که کسی ندارد مادرش حاج بی‌بی، خواهر حاج میرزا هاشم سبزواری که شخص اول تاجر سبزوار بوده به روستا می‌آید و خواهر(مادر هاشمی) عبدالجواد را به سبزوار می‌برد تا پرستاری ایشان را برعهده بگیرد تا بتواند به مدرسه برود. وقتی درسش تمام می‌شود ایشان را به عنوان حسابدار دفتر تجارتی خود منصوب می‌کند و نام خانوادگی خودش(هاشمی) را برای او برمی‌گزیند و اسم ایشان را در شناسنامه سید عبدالجواد هاشمی می‌گذارد و املاک را هم از فاریابی مطالبه می‌نماید و به اجاره می‌گذارد. آقای هاشمی در تجارت فردی ماهر و کاردان می‌شود به حدی که در اختلاف حساب برخی از تاجران شهر از ایشان برای رفع اختلاف حساب بهره می‌برند. ایشان مادرشان را به ازدواج حاج‌آقای صفاری سبزواری درمی‌آورد.

شخصی به نام فاتح عربی که به قصد زیارت مشهد، به سبزوار می آید و چند روزی را در دیار سربداران سپری می‌کند که به این شهر علاقه‌مند شده و یک شرکت تجاری پنبه(اولین شرکت پنبه سبزوار) در محل سی‌هزار متری تأسیس می‌کند. برای اداره و حسابرسی بر شرکت ایشان از علمای آن زمان سیادتی برهانی جویای شخصی باسواد و با اعتماد و آشنا به امور بنّایی می‌شود که بتواند شرکت را در اختیار این فرد قرار دهد که آقای سیدعبدالجواد هاشمی را معرفی می‌کند تا اینکه آقای فاتح با هاشمی جلسه‌ای تشکیل می‌دهد در اولین برخورد فاتح، هاشمی مورد پسند ایشان قرار می‌گیرد و سند زمین را با سرمایه‌ای هنگفت طبق قرارداد و مقدار حق‌الزحمه‌ی ایشان(هاشمی) طی یک چک به او می‌سپارد و راهی تهران می‌شود. روز بعد هاشمی برای ساختن ساختمان شرکت مشغول به کار می‌شود و برای کمک به چشام می‌آید و سادات را برای کمک به یاری می‌طلبد. بعد از اینکه ساختمان ساخته و افتتاح می‌شود آقای هاشمی، رئیس و حسابرس شرکت می‌شود و تعدادی زیردست هم برای انجام امورات شرکت به کار می‌گیرد ...

بعد از کشتن فاریابی به چشام می‌آید و منزل فعلی را از میرزا حسن می‌خرد و ساکن می‌شود و به امور تعزیه‌داری مشغول می‌شود. حسینیه روستا را با خرید 10 عدد فرش پلاس مجهز می‌کند و چراغ روشنایی برای آن برقرار می‌کند و حقوق بر مرحوم حاج مراد تعیین می‌کند و مراسمات روضه‌خوانی و امورات خادمی را برعهده‌ی ایشان می‌گذارد و تعمیر مسجد را به مرحوم حاج مراد واگذار می‌کند و در عمران آبادانی روستای چشام هر چه در توان  دارد دریغ نمی‌کند. برای تمام سادات  و اشخاصی که صاحب شأن هستند و حتی سادات بروغن حقوق مخفی در نظر می‌گیرد و آنان را دست‌گیری می‌کند. برای مراسم عاشورا اسب‌های گاری‌ها را  از سبزوار برای اسب سواری مراسم تعزیه عاشورا می‌آورد و بعد از اتمام مراسمات به صاحبان اسب‌ها هر چه می خواهند می‌دهد. ایشان در مجالس سوگواری عزاداران را اطعام می‌نمودند...

بدین ترتیب مراحل عمران آبادانی و پیشرفت روستای چشام بعد از آمدن هاشمی به روستا به نحو احسن و کامل انجام می‌شود و کارها و امورات روستا نظم خاصی می‌گیرد. خدایشان بیامرزد.

منبع: حاج محمدرضا ربانی خواه


90/12/18::: 7:17 ع
نظر()