تقدیم به وب سایت چشام:
بهار آمد دگر بار از ره و سرمست و خندانیم
لباس غم بدرانیم و می نوشیم و نوشانیم
پس از چندی غم و اندوه و سردی و سیاهی و بدی،
آمد بهاران
تا خوش و خندان کند لب های پر اندوه زخمی از گزیدنهای دندان های حیران را!
سلام ای ماه خندان ساغی می ریز گل افشان
خوش آمد بر رهت بادا!
عجب کردی، رخ از پرده بدر کردی
قدم بر دیده دنیای دل چرکین خشم آگین نهادی
تا سحر باشی بر این شام سیاه بی وفایی ها!
و تا شاید سلام آن بزرگ بی صدا را پاسخی دادی
که او «ماث» است او از ماست!
....
خداوندا به حق خوبرویان، دل بهاران به تو نزدیک؛
دل ما را بهاری کن لب ما را پر از خنده،
سر ما را هوایی کن، که برخیزیم ...
جهان پر گشته از زشتی نجاتش ده!
و این نوروز -این میراث ما- را برقرارش دار!
و هر کس را که این آئین به پا دارد حیات جاودانش ده!
سید مجید چشمی (2/1/91)