سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تنگ چشمیِ بسیار، جوانمردی را زشت و برادری راتباه می کند . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وب سایت
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

مهمانان امروز :67
مهمانان دیروز :60
کل مهمانان :278200
تعداد کل یاداشته ها : 212
103/2/7
6:35 ع
امکانات وب سایت

چت آنلاین



نیت کنید و اشاره فرمایید


دریافت کد ساعت

..
مشخصات مدیر وب سایت
 
مهدی ربانی خواه[35]
چشام، روستایی است ایستاده بر کرانه کویر سبزوار از توابع بخش داورزن و یکی از چهار روستای بزرگ این بخش دیرینه. با پیشینه‏ای از فرهنگ، ادب و دانش؛ و آمیزه ای از دانایی، دینداری و دردمندی؛ مردمی خونگرم و بافرهنگ و محیطی مصفا و سرسبز. وجود رشته قناتها و باغهای میوه و کشتزارهای سرسبز، کویر را از صورت جغرافیای آن زدوده و ترنم زندگی و شور و سرزندگی را برای مردم به ارمغان آورده است. باشد که پاسش داریم و تداومش بخشیم.

طرح در دست اجرا - کلیک کنین
لوگوی دوستان
 

روحانی محبوب و مردمی؛ حاج براتعلی(حاج مراد)

چشام نامه (7)

 حاج مراد

نام:براتعلی

نام خانوادگی:چشمی

شهرت: حاج مراد خادم

حاج براتعلی چشمی مشهور به حاج مراد در 6/6/1307 در خانواده ای کم‌برخوردار در روستای چشام چشم به جهان گشود. در اوان کودکی و در سن هفت سالگی با اختلافی که میان والدینش رخ داد از حمایت پدر محروم شد و پدر وی محمد با ترک خانه و کاشانه به سبزوار کوچید. با رفتن پدر، شهربانو مادر مهربان و فداکار حاج مراد، به ناچار بار سنگین سرپرستی او را به دوش گرفت. شهربانو با نانوایی و کار در منزل مردم و همچنین کارهای سخت کشاورزی در صحرا، هزینه‌های زندگی خود و فرزندش را تامین می‌کرد و به دغدغه دانش‌اندوزی و علم آموزی پسر، برای فراگیری خواندن و نوشتن او را به مکتب فرستاد.

در کنار همت مادر‍، مرحوم سید میرزا محمد علی که به کشاورزی در روستا اشتغال داشت حاج مراد را به خانه خود می‌بَرد و او در سایه کار و تلاش خود و عنایت میرزا محمدعلی روزگار را سپری می‌کند. نظر به استعداد فردی و علاقه شخصی حاج مراد به کار و فعالیت و درک درست او از زندگی و استقلال فردی از نوجوانی به کار بنایی مشغول می‌شود. پس از مدتی به عنوان خادم مسجد و حسنیه روستا انجام وظیفه می‌کند و در کنار این فعالیت مذهبی و فرهنگی، به ساخت تنورهای گِلی (تنور مالی) و نجاری نیز اشتغال دارد و همین زمینه‌ استقلال مالی او فراهم می‌آورد. با رسیدن به مرحله جوانی و کسب استقلال اقتصادی مادر حاج مراد با موافقت او، دختر برادر خود، حسن را برای همسری وی انتخاب می‌کند و حاج مراد با دختر دایی‌اش (نجمه خانم) ازدواج می‌کند. حاصل این ازدواج سه پسر و چهار دختر است که پدر در تامین مخارج زندگی و ازدواج و کمکهای مادی در آغاز زندگی آنها از هیچ کوششی فروگذار نکرده و اکنون تمامی آنها به صورت مستقل زندگی می‌کنند.

حاج مراد با فراگیری اندک سواد مکتبی و بزرگ شدن در خانواده مکتبی‌ها و ملاهای روستا از یک سو و برعهده گرفتن خادمی مسجد و حسنیه از سوی دیگر و فراتر از آن، علاقه شخصی و مذهبی خود به خاندان عصمت و طهارت، با بهره گرفتن از برخی منابع تاریخی و کتابهای خطابه و وعظ کم کم به سخنرانی و روضه خوانی در مسجد و حسینیه مشغول می‌شود و با مطالعه کتابهایی همچون اسرار آل محمد، طریق البکاء و کتابهایی از این دست در ماه محرم و صفر و ماه مبارک رمضان اشعاری در مدح و رثای اهل بیت (ع) به سبک روضه می خواند.

به گفته برخی بزرگان روستا، او شبی در خواب یکی از ائمه اطهار را می بیند که وی را تشویق می کند تا در شبهای ماه محرم و صفر با ذکر مصیبت اهل بیت مردم را در عزای سید و سالار شهیدان به سوگ نشاند. ایشان نیز پس از این خواب عمامه ای بر سر می گذارد ـ که به باور برخی به او امر می شود که عمامه بر سر گذارد و در مراسمات به عزاداری بپردازد ـ و در مسجد و حسنیه با جدیتی وصف ناپذیر مشغول به کار می شود و مردم نیز از وی حمایت می کنند و او را به عنوان روحانی روستا انتخاب می‌کنند.

افزون بر این، او امام جماعت مسجد جامع و کارهای دیگری از قبیل مراسم تکفین و تدفین اموات را نیز بر عهده می‌گیرد و حتی در بسیاری از مراسمات مذهبی روستا به آشپزی نیز می‌پردازد.

او در آغاز کار در مسجد حیاط مسجد جامع را که پر از خاک و کلوخ است تمیز و مسطح می‌کند و از این رهگذر به آبادانی و رونق فعالیتهای مذهبی و فرهنگی در مسجد کمک شایانی می‌کند.

شخصیت فردی و اجتماعی این روحانی دلسوز و سختی‌کشیده که اکنون از ناسازگاریهای روزگار و مشکلات زندگی پیر و فرتوت و خانه‌نشین شده بسیار جالب است. ایشان خیلی زود رنج است و با کوچکترین اهانت به کسی ناراحت می شود. در عین سادگی و بی‌پیرایگی بسیار خوش سخن، بذله‌گو، خونگرم و مهربان است. صدای زیبا و رسا دارد به گونه‌ای که به هنگام سخنرانی یا روضه‌خوانی و حتی اذان گفتن در مسجد تمامی توجه را به سوی خود معطوف می دارد.

یکی از نکات بسیار برجسته در شخصیت این روحانی ساده‌زیست آن است که او در طول سالیان متمادی هیچ گاه دامن فعالیتهای دینی خود را به مال دنیا نیالوده و بدون هیچ چشمداشتی هماره در تمامی ایام سال برای برپایی نماز جماعت پنچ گانه در مسجد، برگزاری مراسمات دینی و مذهبی در مسجد و حسینیه و عزاداری ایام محرم و صفر هر سال به صورت کامل، از هیچ کوششی فروگذار ننموده است. او هیچ گاه راضی نشده که دین را دستمایه دنیا قرار دهد یا بر ستون شریعت، سقف معیشت زند. ایمان را به ننگ نام و نان نیالود و حتی نام و نان خویش را به پای ایمانش انداخت. این ویژگی کم‌نظیر اوست که حاج مراد را از بسیاری افراد مشابهش متمایز می‌کند و به ناگاه انسان را به یاد این دعای ژرف دکتر شریعتی می‌اندازد که می‌گفت:

خدایا رحمتی کن تا ایمان نام و نان برایم نیاورد؛ قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم؛ تا از آنهایی نباشم که نان دین می‌خورند و برای دنیا کار می‌کنند، بلکه از آنهایی باشم که نان دنیا می‌خورند و برای دین کار می‌کنند. 

اکنون این روحانی باصفا و شیخ خوش‌مشرب بیش از یک سال در بستر بیماری خانه نشین است، اما یاد و نام و راه و خاطره او در ذهن تمامی مردم قدرشناس و فهیم روستا از پیر و جوان و زن و مرد نقش بسته است و همگان سلامتی و دوام عمر با برکت او را از بارگاه یزدان پاک خواستارند.

 به امید اینکه ایشان را در آینده خیلی نزدیک دوباره در مسجد و در محفل گرم دوستانه خود زیارت نماییم.

منبع: حاج محمدرضا ربانی خواه

ببینندگان عزیز در صورتی که خاطره از حاج مراد دارند می‌توانند در بخش دیدگاه با مدیریت سایت در میان بگذارند تا در اولین فرصت در سایت ارائه شود.


90/2/6::: 8:35 ع
نظر()